مي دوني مسعود جان!
درسته كه اين نوع خستگي ها يك جور رسيدن به حقيقته،ولي اين خيلي سخته كه آدمايي رو در اطرافت ببيني كه خالصانه بهشون محبت مي كني ولي اونا...
مسعود جان شما را دعوت مي كنم كه به خانه ام بيايي كه پست جديدم را بخواني!
منتظرم!
ريخته سرخ غروب
جابجا بر سر سنگ
کوه خاموش است.
مي خروشد رود.
مانده در دامن دشت
خرمني رنگ کبود.
سلام مسعود جان
طرح وبلاگت خيلي قشنگه
فقط چرا اينقد نوشته هات كمه
من اپ هستم
خوشحال ميشم به كلبه ام سري بزني
اشك
جالبه عالي نوشتي
سلام
خيلي قشنگ بود وپ
سلام مجدد.
من لينكتون كردم . راستي انگار يادتون رفته بود درباره پستم نظر بدين
سلام دوست عزيز.
من اصولا اهل پر گويي هستم اما متن شما آنقدر قشنگ بود كه راه هر گونه پر گويي را بر من بست.
قلمتان بسيار قوي است و احساستان بسيار ناب.
هر چه در فكرم مي امد با خواندن هر قسمتي از شعر فكرم را بقيه ي شعر كامل مي كرد.
موفق باشيد و سر بلند.
جالب بود
برات ارزوي موفقيت مي كنم
سلام . خوبي .
آپ كردم سريع بيايا . راستي نظرتو درباره تبادل لينك رو هم مي خوام بدونم ؟
سلام!
مي خواستم بگم من اپ كردم!
خوشحال مي شم سري بزنيد!
موفق باشي...
سلام عزيز
بوي خنك عشق همون بوي بهار نارنج كه حتي پاييز هم بهش احترام مي ذاره
مرس از اينكه به ما سر زدي منتظرم
سالار
بهتون تبريك مي گم وبلاگ قشنگي دارين
بازم بهم سر بزنيد
باي